سپینودسپینود، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

عشق کوچک زندگی ما

اولین روز کاری

عروسک مامان سلام امروز مامان بعد 7 ماه برگشته سرکار، این اولین بار که ازت دور شدم خیلی دلم برات تنگ شده همش دارم با خودم کارایی که انجام میدی رو مرور میکنم عشقم   خداروشکر که این هفته بابا هم کنارته ، مامانی هم مدام داره با اس ام  اس گزارش حالتو بهم میده ولی من بازم دلم برات شور میزنه...... مامان خیلی دوست داره عروسک خانوم     ...
1 تير 1392

تولد بابا جون

  همسر عزیزم بهترین بابای دنیــــــــــــــــــــــــــــــــــــا تولدت مبارک عشق مامان امسال اولین سال تولد بابا بود که توام حضور داشتی....         مامان از طرف خودش و شما برا بابا هدیه گرفت(خیالت راحت با پول تو خریدم ) بعدم یه کیک کوچولو براش خریدیم ویه تولد کوچولو که البته به خاطر شما شمعشو صفر گذاشتیم     ...
20 ارديبهشت 1392

روز مادر

عسل مامان امسال اولین سالی که به خاطر وجود تو من حس مادر بودن یعنی قشنگ ترین احساس دنیا رو درک می کنم   از خدای بزرگ ممنونم که بهترین هدیه دنیا رو به من و بابا جون داده امیدوارم لایق این نعمت بزرگ باشم.... بابا با یه گل خوشگل این روز قشنگو به من و شما تبریک گفت                 کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید،اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟خداوند پاسخ داد:در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد. اما کودک هنوز اطمین...
11 ارديبهشت 1392

4ماهگی و گردش سه نفره

                                                        گله خوشگلم 4 ماهه شدی هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا سپینودم مامان اول از همه بگم عاشقـتـــــــــــــــــــــــم ٤اردیبهشت با بابایی رفتیم واکسنت رو زدیم یه کوچولو گریه کردی ولی زود آروم شدی بعدم مثله فرشته هاخوابیدی منم هی چک میکردم که خدایی نکرده تب نکنی اینم چکاب ماهانه: ...
5 ارديبهشت 1392

اولین واکسن

٢ماهگیت مبارک گله خوشگلم وااااااااااااای عزیزدلم امروز صبح با عمه پروین وبابا علیرضا رفتیم بهداشت بعداز اندازه گیری قد و وزنت نوبت واکسنت بود مامان برات بمیره که دردت گرفت ،باباجونت که اصلا توی اتاق نیومد وقتی جیغ کشیدی دلم می خواست همونجا گریه کنم ولی خب دیگه واکسن برا سلامتیت لازمه قشنگ مامان خدارو شکر که سالمی وزن:٥٤٠٠                                 قد: ٥٩                   ...
4 اسفند 1391

شیرینترین سختی دنیا

عزیز دل مامان چه بی خبر اومدی........   یکشنبه 3 دیماه سال 91 ساعت 9صبح بود که با بابا جونت رفتیم بیمارستان اصلا فکر نمی کردم بهم بگن برو بخواب برا زایمان ،مامان خیلی ترسیده بود همش گریه می کرد....... اما بالاخره بابا راضیم کرد که به این انتظار پایان بدیم و دختر خوشگلمو ببینیم ،خیلی درد کشیدم تا شما قدمای کوچولوتو به این دنیا گذاشتی کلی استرسو پشت سر گذاشتم تا قیافه نازتو ببینم عسل مامان و بالاخره شما در تاریخ ٠٣/١٠/٩١ ساعت ٣:١٠بعدازظهر با وزن ٣٦٠٠،قد٥٠،دورسر٣٦ چشمای نازتو به روی دنیا باز کردی قدمت گلبارون فرشته قشنگم ...
2 بهمن 1391

دختر قشنگ مامان

دختر کوچولوی ما سلام دختر قشنگم!!!!!!!!!!!!!!! آره دخترم بالاخره فهمیدیم تو یه دختر کوچولوی ناز هستی یه دختر کوچولوی خوشگل,ناناز مامانی و بابایی دیروز با بابایی رفتیم سونو ولی آقای دکتر نذاشت بابایی بیاد داخل اتاق   دکتر گفت همه چی خوبه ونی نی سالمه,خدارو شکر خیلی دوستت دارم دخترم     شروع تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کرم و فعلا برای مسکن رحم را برای چند ماه اجاره کردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه !!!!!!!!!   اظهار وجود هنوز کسی ...
26 تير 1391